مجموعه آثارآقای محمدناصری
مجموعه ای از اشعار و مداحی وسخنرانی و......
مجموعه آثارآقای محمدناصری
مجموعه ای از اشعار و مداحی وسخنرانی و......
اشعار
حبیب دل
کس نداند جز این دل من
آشنای اشک چش من
بی قرارم تا به قیومت
تا ببینم روی نکویت
ای حبیب دل شکسته
بشنو این حرف دل خسته
دائما در بغض شکسته
حسرت کوی تو نشسته
تو نوای دشت بلایی
باصفایی تو با وفایی
از برای شیعه حیدر
تکسوار عشق خدایی
صیددام عشق تو گشتم
تا ابد مدیون تو گشتم
دست من را کی تو بگیری
عشق
عشق راباید چشیدوحرف زد
درد عاشق را کشیدو حرف زد
عشق را باید دمی احساس کرد
بعد از حرف الف آغاز کرد
عشق کالای سر بازار نیست
عشق در سیمای رخ نازان نیست
عشق را باید زلال وناب دید
عشق را بالا تر از افلاک دید
عشق آن آب حیات آدمیست
عشق تسبیح تمام هست و نیست
عشق ان سرمایه وابستگیست
عشق سرمشق نخست زندگست
عشق ان روح بزرگ بندگیست
عشق آن تکواژه سازندگیست
عشق نبض پیکر روحانیست
عشق سوقات دیار پاکیست
عشق در بین قنوت لالهاست
عشق امیدی برای غنچهاست
عشق فریاد دل دریایی است
عشق یکتا مونس تنهایی است
عشق انکار تمام تیرگیست
عشق آن معراج قلب آدمیست
عشق را اندازه و مقدار نیست
عسق را میزان و کیلی خاص نیست
عشق آن سوز نی داودی است
عشق بودست و همیشه باقیست
عشق آن ذکر تمام اولیاست
ناصری راعشق تا آخرخداست
(محمد ناصری)
کشتی نوح
کشتی نوح است در دریلی خون
این چنین در گل نشسته فاطمه
مادر سادات این مولای ماست
پیکرش در خون نشسته فاطمه
اوکه میبوسید پیغمبرگل رخساراو
با سر نی خو گرفته فاطمه
مادر سادات خشکیده لبان یوسفت
بر لب رود فرات و العتش یا فاطمه
خیزو بین آتش گرفته خیمها
خیمه دردانه تو فاطمه
پیکرش زیر سم اسبان چرا
روی خاک کربلا یا فاطمه
آسمان مویه کنان هردم ببار
تا بگرید ناصری با فاطمه
(محمد ناصری)
آهوی دل
آهوی دل دوندون،با یک جهان عشق وشعور،خودش رو زود میرسونن ،پیش آقایی مهربون،میگه که من
اسیرتم ،یه عمری مهمونتم ، گدا خارو عاشقی که شب و روز مهمونتم ، هوا هوای عشق و صدا صدا قلب
من، میکوبه عمری آقا به عشق تو تودل من ، دل من و هوای عشق یه نسیم از سوی بهشت ، میگه
بگومولا رضا پاشو بیا توی بهشت ، همه درا به روی من در رتخ وفتخ کار من ، به نام نامی شما در ها
گشودند روی من، در محفل دلدادگی با سادگی و تازگی خواندم زحسن وخلق تو با چاشنی آزادگی،
بس که کرامت دیده ام احوال و حالت دیده ام،در مانده ام در وصف تو تفسیر حال و روزتو، گر می شود
آقای من روزی بخوان تو نام من تا که بدم جان پیش تو ای سرور ومولای من، تا که کنی دعوت مرا بین
که آن صحن سرا آنجا بگویم یا رضا نوکر نمی خواهی آقا، آنجا حریمی با صفا در شور در نور وحیا یک
لحظه آرامم نبود از شوق دیدار شما ، در دل نشاندم خانه ای با نور سبز سیدی در سردرش آقای من نام
خودت را خوانده ای ، من نوکر خوان توام خاک کف پای توام، با جان و دل با هستیم یک عمر من وقف توام.
(محمد ناصری)
شیعه یعنی.....
شیعه یعنی تاب وتب نجوای شب
شیعه یعنی معنی اوج ادب
شیعه یعنی انتخابی پایدار
شیعه یعنی خط و مشی ماندگار
شیعه یعنی راه سبز بندگی
شیعه یعنی مکتب سازندگی
شیعه یعنی ناطقی صادق شوی
شیعه یعنی زیرکی لایق شوی
شیعه یعنی همتی شور آفرین
شیعه یعنی عاملی بر شرع ودین
شیعه یعنی مکتب آزادگی
شیعه یعنی یک جهان افتادگی
شیعه یعنی داتش آموزی کنی
شیعه یعنی علم آموزی کنی
شیعه یعنی وصف مردان خدا
شیعه یعنی با صفای با صفا
شیعه یعنی شور وحال انتظار
شیعه یعنی فهم حال روزگار
شیعه یعنی صحبت بی واهمه
شیعه یعنی حرف حق در همهمه
شیعه یعنی خار چشمان عدو
شیعه یعنی غیر حق هرگز مگو
شیعه یعنی مهد شیران بلا
شیعه یعنی مرد و زن به خدا
شیعه یعنی غرق در حب ولی
شیعه یعنی ذوب در عشق علی
شیعه یعنی بندگان را یاوری
شیعه بودن افتخار ناصری
شیعه یعنی.................
(محمد ناصری)